English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3815 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
She has known better days in her youth . U معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
there is no style about her U لباس یا وضعش متداولی است
It is obvious enough . Well of course . U خب معلومه دیگه
outselling U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsells U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsell U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsold U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
re attachment U در مورد کسی که قبلا" توقیف شده بوده وبه علتی بدون تعیین تاریخ دقیق ازاد شده بوده است die sine
Quchan U قوچان [شمال خراسان که از اوایل قرن یازدهم هجری قمری به بافت فرش مشغول بوده و بافندگان آن کردهای مهاجر کردستان می باشند.بیشتر فرش ها تماما پشم بوده و گره ترکی دارند.]
young days U جوانی
juvenility U جوانی
youthfufness U جوانی
yoth U جوانی
adolescence U نو جوانی
adolescency U جوانی
youthfulness U جوانی
youth U جوانی
youths U جوانی
springtime U جوانی
rejuvenescent U جوانی از سر گیرنده
rejuvenescence U تجدید جوانی
the flower of youth U عنفوان جوانی
rejuvenator U جوانی دهنده
rejuvenation U باز جوانی
juvenile U در خور جوانی
youthfully U از روی جوانی
schizophrene U مبتلابجنون جوانی
schizophrenia U جنون جوانی
may U بهار جوانی
slips in youth U لغزشهای جوانی
slips in youth U خطاهای جوانی
juveniles U در خور جوانی
adolescence U دوره جوانی
acne غرور جوانی
rejuveoize U جوانی از سرگرفتن
bloom of youth U بحبوحه جوانی
prime of life U عنفوان جوانی
juvenility U نیروی جوانی
primes U بهار جوانی
primed U بهار جوانی
prime U بهار جوانی
may of youth U عنفوان جوانی
post juvenal U بعد از جوانی
dementia praecox U جنون جوانی
hebephrenia U جنون جوانی
hey day U ریعان جوانی
rejuvenates U جوانی ازسر گرفتن
impetuosity of youth U تندی یا غرور جوانی
rejuvenate U جوانی ازسر گرفتن
rejuvenated U جوانی ازسر گرفتن
juvenilia U اثار دوره جوانی
schizophrenic U مبتلا بجنون جوانی
schizophrenics U مبتلا بجنون جوانی
The fervour of youth . U شور وشوق جوانی
rejuvenating U جوانی ازسر گرفتن
chorus girls U زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
salad days U ایام جوانی وبی تجربگی
puniness U تازه کاری جوانی کوچکی
over the hill <idiom> U به پایان رسیدن بهار جوانی
chorus girl U زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
middle aged U دوره بین جوانی وپیری
middle age U دوره بین جوانی وپیری
her prime of life is past U عنفوان جوانی وی گذشته است
blossoms U گل دادن دارای طراوت جوانی شدن
blossomed U گل دادن دارای طراوت جوانی شدن
blossom U گل دادن دارای طراوت جوانی شدن
blossoming U گل دادن دارای طراوت جوانی شدن
schizo U شخص مبتلا به بیماری جنون جوانی
passe U دوره زیبایی و عنفوان جوانی را گذرانده
juvenilia U تالیفات دوره جوانی شعرا ونویسندگان بزرگ
at the tender age of <idiom> U در سن جوانی [گول خور. بی مایه . سست . نادان]
cover girls U زن جوانی که عکسش روی جلد مجلات چاپ میشود
cover girl U زن جوانی که عکسش روی جلد مجلات چاپ میشود
chaperon U زن شوهر دار یا کاملی که ازدختر جوانی مراقبت میکند
glabrescent U گیاهی که در جوانی کرکدار ودربلوغ بدون کرک وصاف میشود
all the better U چه بهتر
the more better the best U بهتر
so much the better U چه بهتر
better than U بهتر از
so much the better for me U بهتر من
better U بهتر
has-been U بوده
has been U بوده
has-beens U بوده
i have been U بوده ام
been U بوده
fact U بوده
facts U بوده
the Holy Grail U جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
sangreal U جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
sangraal U جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
sangrail U جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
ameliorator U بهتر کننده
above rubies U بهتر از یاقوت
meliorate U بهتر شدن
meliorative U بهتر شونده
cote U بهتر بودن از
ameliorative U بهتر شونده
ameliorates U بهتر کردن
preferably U بطور بهتر
might as well <idiom> U ترجیحا بهتر
ameliorate U بهتر کردن
ameliorated U بهتر کردن
The more the better . U هر چه بیشتر بهتر
ameliorating U بهتر کردن
modifies U بهتر کردن
modify U بهتر کردن
the best of all U از همه بهتر
modifying U بهتر کردن
on the mend <idiom> U بهتر شدن
So much the better. U دیگه بهتر
amelioration U بهتر شدن
to change to the better U بهتر شدن
coffee roaster U قهوه بوده
has been U بوده است
has-beens U بوده است
has-been U بوده است
out act U بهتر انجام دادن از
to get back on one's feet U بهتر شدن [از بیماری]
outplay U بازی بهتر از حریف
enhancing U بهتر یا واضح تر کردن
it would be preferble to U بهتر خواهد بود
it was no better U هیچ بهتر نبود
enhances U بهتر یا واضح تر کردن
enhanced U بهتر یا واضح تر کردن
enhance U بهتر یا واضح تر کردن
he works better U او بهتر کار میکند
An ounce of prevention is worth a pound of cure. [Benjamin Franklin] <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
more the merrier <idiom> U هرچی بیشتر بهتر
Just as well you didnt come . U همان بهتر که نیامدی
tea is preferable to water U چایی از اب بهتر است
modification U بهتر کردن مدل
the better plan is to U بهتر این است که .....
ammunition modification U بهتر سازی مهمات
An ounce of prevention is worth a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
An ounce of prevention is better than a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
I feel it is appropriate ... U به نظر من بهتر است که ...
he has passed the chair U رئیس بوده است
i should p stay at home U بهتر است در خانه بمانم
i know you better than he U من شما را بهتر میشناسم تااو
This photo does not do you justice. U خودتان از عکستان بهتر هستید
Better late then never. <proverb> U تاخیر بهتر از هرگز است .
it peels better U بهتر پوست ان کنده میشود
to get back on one's feet U وضعیت خود را بهتر کردن
Do you have anything better? U آیا چیزی بهتر دارید؟
It is better to know each others mind than to know each others language. <proverb> U همدلى از همزبانى بهتر است .
hardening and temper U بهتر کردن تشویه ی فولاد
surpasses U بهتر بودن از تفوق جستن
ameliorating U بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorates U بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorated U بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorate U بهتر شدن بهبودی یافتن
surpass U بهتر بودن از تفوق جستن
rounding U ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
rounding U ایجاد دید بهتر در گرافیک
amend U بهتر کردن بهبودی یافتن
amended U بهتر کردن بهبودی یافتن
amending U بهتر کردن بهبودی یافتن
surpassed U بهتر بودن از تفوق جستن
premundane U پیش ازافرینش جهان بوده
She has been a good wife to him. U همسر خوبی برایش بوده
think better of <idiom> U رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر
Better do it than wish it done. <proverb> U شروع عمل بهتر از آرزوى انجام آن.
hole shot U شکست دادن حریف با شروع بهتر
follow up <idiom> U بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
I know best where my interests lie. U صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
you ought to know better U شما باید بهتر از این بدانید
hole job U شکست دادن حریف با شروع بهتر
maenad U حوری زیبایی که ملازم دیونیسوس بوده
She is always making trouble for her friends. U همیشه برای دوستانش درد سر بوده
menad U حوری زیبایی که ملازم دیونیسوس بوده
cerberus U سگ سه سری که پاسبان دوزخ بوده مستحفظ
judea U یهودیه که قسمتی از جنوب فلسطین بوده
free thinker U کسیکه دارای فکر ازاد بوده
how long since is it? U چند وقت پیش بوده است
outshoot U تعداد بیشتر و بهتر تیراندازی نسبت به حریف
Better late than never! <proverb> U دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
He is the best physician as physicians go. U نسبت به سایر پزشکان از همه بهتر است
adjustments U تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
adjustment U تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
soil improvement U بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
Are you feeling any better? U آیا حال شما کمی بهتر است؟
Better late than never. <proverb> U دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
Do you have a room with a better view? U آیا اتاقی با چشم انداز بهتر دارید؟
palating U مجلل امیری که دارای امتیازات سلطنتی بوده
fortuitism U اعتقادباینکه انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده
queen dowager U زنی که شوهرش پادشاه بوده ومرده است
canon low U دررم قدیم مورد عمل بوده وامروز در
elam U کشور ایلام قدیم که درناحیه خوزستان بوده
go-getter <idiom> U شخصی کار میکند برایبدست آوردن موقعیتی بهتر
carbonet hardness U درجه سختی آب و عاملی جهت تعیین رنگرزی بهتر
You're improving. <idiom> U دارید بهتر می شوید [در انجام کارتان] [اصطلاح روزمره]
Better to go to bed supperless than to rise in debt. <proverb> U گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
syren U یکی از جانورانی که نصف زن ونصف دیگرپرنده بوده است
co respondent U مردی که متهم بزنابازن شوهرداری بوده وباخودان زن یکجاموردتعیق
revivor U تعقیب دعوایی که به علتی معوق مانده بوده است
daimon U خدایی که دارای قوه خارق العاده بوده دیو
daemon U خدایی که دارای قوه خارق العاده بوده دیو
schizothymia U جنون همراه با خیال پرستی ومالیخولیا شبیه جنون جوانی
moses antedates zoroastes U موسی ازحیث سال تاریخی پیش از زردتشت بوده است
epanastrophe U شروع جملهای باهمان کلمه که دراخرجمله پیش بوده است
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1popsicle
1pedal pamping
1construed
1nternal brand management of destination brands: Exploring the roles of destination management organisations and operators
1to as
1she kept the polite small talk going.
1i was rebelling now
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com